آخه من يه دخترم!!!!

مادرم يك چشم نداشت. در كودكي براثر حادثه يك چشمش را ازدست داده بود.

من كلاس سوم دبستان بودم و برادرم كلاس اول. براي من آنقدر قيافه مامان عادي شده بود كه در نقاشي هايم هم متوجه نقص عضو او نمي شدم و هميشه او را با دو چشم نقاشي مي كردم. فقط در اتوبوس يا ...

(بقیه داستان زیبا و جالب در ادامه مطلب)


برچسب‌ها: آخه من يه دخترم!!!! , جالبترین داستان , زیباترین داستان , عشق مادری ,

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 13 فروردين 1391 | 21:31 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.